سوگلسوگل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

سوگل ما

ورژن جدید سوگل

عزیزم توی این مدت تغییراتی در شما اتفاق افتاده اول از همه کوتاه شدن موهات ولی بابایی بدجوری ناراحت شدش آخه اون یه دختر گیسو کمند میخوادش  دیگه برات بگم که از روز عید غدیر که مهسا دختر دایی محسن رو دیدی شدی یه نی نی تمام عیار پریشب نصفه های شب اومدی روی تخت ما خوابیدی هنوز یک ساعتی نگذشته بود که پاشدم دیدم تمام تخت خیس خیس شده بلهههه جیش کرده بودی!!! دیشب هم یه دفعه از اتاق اومدی بیرون گفتی جیش کردم!!!!!!! با ناباوری اومدم دنبالت دیدم یه گوشه امن و دنج پیدا کردی و جیش کردی حالا کجا روی تردمیل جناب پدر خیلی خیلی شیرین زبون شدی خیلی هم بابایی تشریف داری تا بابا رو میبینی میپری بغلش میکنی میبوسیش و میگی بابا دوستت دارم بابایی ...
29 آبان 1390

آمار

روز دوشنبه با هم دیگه رفتیم مدرسه داداشی جلسه اولیا بودش کلی حال کردی که بالاخره تونستی بری مدرسه و به قول خودت مقشات رو بنویسی فورا نشستی جای داداشی و چشمش رو دور دیدی و   خودکار و دفتر ش رو برداشتی و شروع کردی به نقاشی کشیدن یکی از مادرها شروع کرد به اعتراض کردن به معلم داداشی شما با صدای بلند گفتی مامان دارند دعوا می کنند  همه زدند زیر خنده موقع برگشت توی راهرو جلوی در خونمون با مامور آمار برخورد کردیم که جلوی در منتظر بودش چون برق راهرو سوخته بود لامپ جلوی در رو روشن کردم و خانم آمارگیر پشت در نشستند شما با تعجب بهش نگاه کردی و گفتی مامان چرا این خانمه کشت در نشسته کلی با خانم آمار گیر دوست شدی و اسم بابایی و من ر...
18 آبان 1390

نی نی دایی و من.....

سلام این مطلب هدیه خاله جونه. دیشب دختر داییم اومده بود خونه مامان بزرگم ما هم اونجا بودیم من دختر داییمو دوست دارم سه ماهشه اسمش هم مهساست ولی مامان باباها به جای اینکه بگذارند من با مهسا بازی کنم خودشون با اون بازی میکنند تازه دایی محسن بابای مهسا قبلا با من خیلی بازی میکرد ولی الان چی...؟خلاصه دیشب انقدر حوصله ام سر رفته بود رفتم رو تخت خاله ام خوابیدم ولی مامانم اومد منو بغل کرد برد پیش خودشو بابایی بابا و مامانم همیشه منو داداشم رو میبرند گردش و پارک و مهمونی ولی ما کوچولوها هرچی تفریح و بازی کنیم کمه   ...
17 آبان 1390

مامانی تنبل من

سلام این مامانی تنبل من بالاخره بعد از سه سال و یک ماه و بیست و یک روز از تولد من تصمیم گرفت که بیاد و اینجا و خاطرات من رو ثبت کنه   ...
13 آبان 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سوگل ما می باشد